ژاویز
اشعار دوبیتی های عاشقانه و رمانتیک
اشعار به زیبایی تمام وقتی با احساسات انسان همراه می شود، بهترین جملات و احساسات را در خود در بر می گیرد. می توان گفت اشعار زیبای دوبیتی، مثنوی و غزل و … غذای روح است که می توانیم با آن روح خود را صیقل دهیم. دوبیتی ها یکی از قالب های شعر پارسی است که افراد به راحتی می توانند آن را به خاطر بسپارند به همین دلیل طرفداران زیادی دارد. در این مطلب ما مجموعه ای از اشعار دوبیتی های عاشقانه و رمانتیک را برای شما آماده کرده ایم،با ما همراه باشید.
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو
غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد
سبز باشی و دلت خانه پاییز مباد
**********
شهر را آدم به آدم در پی ات جویا شدم
تا که یک شب دیدمت، دل باختم، رسوا شدم
با نگاهی ساده قلبم را گرفتی، خوب من!
فکر می کردم که من عاشق نمیشوم،اما شدم!
شعر عاشقانه برای عشقم
بی شرف فهمیده صبرم دارد از سر میرود
لب به دندان میگزد با موی خود ور میرود
اینچنین نازو ادایش نیمه جانم کرده است
لعنتی با عشوه از آغوش من در میرود
**********
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
**********
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
دوبیتی های ناب
زما آن چشــــم وابرو مـــــی برد دل
لب و دندان و گیســــو مـــــی برد دل
بت فایـــــــز ز وضع و طـــــرز رفتـــــــار
نه من دل داده‌ام اومـــــــی برد دل
**********
دلبرم اندر خیالم خود نمایی می‌کند
در فراقش ای دل من بینوایی می‌کند
او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من
کار دل را بین که بهرش بیقراری می‌کند
**********
آسمان گفت که امشب، شب توست
سرخی صورت گل، از تب توست
آنچه تا عشق مرا برد بالا
بوسه گاهیست، که نامش لب توست
دوبیتی با معنی معاصر
دامن قرمز به تن کن، دلربا تر می شوی
باز موها را طلایی کن، رهاتر می شوی
سرمه مشکی، سایه آبی، لاک ناخن صورتی
وای اگر اینگونه باشی تو، بلاتر می شوی
**********
زیبایی تو حاصل یک روز و دوشب نیست
طراحی اندام تو در سیطره کیست …؟؟
هر کس که تو را دید به وجد آمده گفته…
در ذهن خدا راز پدید آمدنت چیست … ؟؟
**********
دیوانه و مست و بیقرارم بانو
کاری بجز عشق تو ندارم بانو
من عاشق چشمان تو هستم والله
بگذار تو را دوست بدارم بانو
**********
به یقین، فلسفه ی خلقت دنیا عشق است
آنچه نقش است در این گنبد مینا، عشق است!
اهرمن، سیب، هوس،وسوسه، غفلت بس کن
علت معجزه ی آدم و حوا، عشق است!
دوبیتی های عاشقانه معاصر
آمدم به غزلی ساده ولی تکراری
لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری
من همه درد خودم را به تو گفتم جانا!
اینکه درمان بکنی یا نکنی، مختاری!
**********
گفتم: که چیست فرق میان شراب و آب؟
کاین یک کند خنک دل و آن یک کند کباب
گفتا: که آب خنده عشق است در سرشک
لیکن شراب نقش سرشک است در سراب
**********
نکه کسی منتظرت است، نه کسی چشم به راه
نه خیال گذراز کوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه…
**********
از عشق نگو با من، بیگانه شوی آخر
از مستی این باده، دیوانه شوی آهر
من سنگ بجای دل، در سینه نهان دارم
در کلبه ی احساسم ویرانه شوی آخر
دوبیتی های رمانتیک
بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
به درد عشق تو همخانه گشتم
چو خویش جان خود جان تو دیدم
ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم
**********
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم
**********
نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو
چشمهای خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ قلب بیقرارم مال تو
دوبیتی عاشقانه برای همسر
از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست گر از خانه گریزد
من از دل و دل از من دیوانه گریزان
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد
**********
شهد مشهود لبت مست و خرابم بنمود
ساقی میکده ی عشق خطابم بنمود
بوسه ای ازلب لعل تو چشیدم، ساقی
به گنهکاری آن بوسه عذابم بنمود
**********
تو نیستی و در این انزوای تو در تو
دلم برای حضورت عجیب لک زده است
دبیر وحشی انشایمان که مردی بد است
به جرم از تو نوشتن مرا کتک زده است
عشق بازی کار فرهاد است و بس
دل به عشق شیرین داد و دیگر هیچکس
مهر امروزی فریبی ببیش نیست
مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟!
**********
زیر باران هیچ قلبی خالی از عشق نیست
نمره عاشق شدن در زیر باران، نمره دیوانگیست
زیر باران راه رفتن، مثل باران تازگیست
زیر بران خیس ماندن، بوی ناب زندگیست
**********
ساده بودم که فکر میکردم
با دلم هم مسیر خواهی شد
آخرش می کشد مرا این فکر
تو به پای که پیر خواهی شد
دوبیتی های عاشقانه خاص
دکترم تجویز کرده شعر درمانی کنم
روبه روی چشمهای تو غزل خوانی کنم
شعر فرودینی و اردیبهشتی منع کرد
گفت باید نسخه را پاییز و آبانی کنم
**********
قهوه ام سرد شود، گرم شوم از یادت
تب کنم، لرز کنم، در هوس لبهایت
تو ئچه هستی و که هستی، ندانم اما
گشنه ام دختر شاعر مسلک چشمانت
**********
آسمان قسمت ما بود که بی بال شدیم
دل به فریاد سپردیم ولی لال شدیم
ما به این حنجره گفتیم که لب وا نکند
عاقبت پای سکوت دلمان چال شدیم…
عشق یعنی دل بلرزد تاکه نامش می بری
عشق یعنی درد یارت را به جانت می خری
عشق یعنی دل هوایی می شود با یاد او
چون کبوتر پر زنان تا کوی دلبر می پری
**********
اشک هایت طعنه بر جیحون زده
آتشی بر خرمن مجنون زده
خواب می بینم خدایا چیست این؟
استخوان ازسینه ات بیرون زده
**********
ﻧﻨﻮﯾﺲ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﯽقرار ﺁﻣده ام
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ و ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺭ ﺁﻣده ام
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪﯼ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﺖ” ﺣﺬﻓﻢ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﻓﻌﻞ ” ﻧﺪﺍﺭﻣﺖ” ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣده ام
دوبیتی زیبا
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن
**********
گفته بودی که: «چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!
***********
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
دوبیتی مفهومی
ای یار بیا که با تو راهی بشوم
هرچیز که تو دوباره خواهی بشوم
چهره بگشا کنار من با من باش
شیدای رخ تو گاه گاهی بشوم
مطالب بیشتر :
